محل تبلیغات شما

 التماست کردم نگذاری بروم

تو خندیدی  و من گریستم

 انقدر که در اشک چشمانم غرق شدم !

تو رفتنم را باور نمی کردی

 و حالا من  شاعری در سرزمینی دور هستم که کسی زبان واژگانم را نمی فهمد

در فکر آنم که به زبان تازه ای بیندیشم 

اندیشه ی نو همیشه زندگی بخش بوده است. 

مریم یکرنگی

 

اندر حکایت روز مرگی

به زبانی دیگر می اندیشم

 داستایوفسکی نویسنده ای که روح انسانی را در آثارش نمایش می دهد

نمی ,تو , و ,واژگانم ,تازه ,ای بیندیشم اندیشه ,فکر آنم ,در فکر ,آنم که ,که به زبان ,تازه ای بیندیشم اندیشه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازاریابی ومدیریت بازار درصنعت بیمه شهید شاخص