محل تبلیغات شما

مریم یکرنگی: داستایوفسکی را می توان نمایشگر روح انسانی خواند،آینه ای از درون و برون افرادی که تربیت شده و پرورش یافته آن عصر روسیه هستند.

 داستایوفسکی را می توان اختر فروزان آسمان ادب روسیه و نابغه مسلم داستانسرایی خواند و اینکه او چگونه توانست در سال های پر وحشت قرن نوزدهم روسه تزاری در میان مردم رنج دیده ای که به جزیی ترین خطایی بزرگترین کیفر را متحمل می شدند با نگارش آثاری چون جنایت و مکافات و برادران کارامازوف در شمار جاودانه ترین چهره های عالم ادبیات در آید و نام و اعتبار ادبیات روسی را تا باختر گسترش دهد ؟ آیا آن قدرت و نبوغی که در وجود او بود یک ودیعه خدا بود یا اینکه دانش اندوزی و تفکر و رنج و تلاش و محرومیت و تبعید توانسته بود چنین نیرویی شگرف را در وجود او فراهم آورد و آثار بی بدیل به قلم او در ادبیات نوشته شود که تا امروز نیز خوانندگان پر شمار را به خود مشغول دارد به گونه ای که کمتر کسی را توانایی رقابت با این نویسنده بزرگ ادبیات روسیه است.

 شاید برای یافتن پرسش هایی از این نوع باید بیشتر آثار این نویسنده را موردبررسی قرار داد مثلا خاطرات خانه مرگ »را خواند کتابی که یادادشت های نویسنده را برای مدت چهار سال در مدت کار اجباری او در سیبری در می گیرد.

 به واقع داستایوفسکی را می توان نمایشگر روح انسانی خواند او آینه تمام نمای درون و برون افرادی است که تربیت شده و پرورش یافته آن عصر روسیه هستند . تصاویری  زنده از مردمی که در شرایط و مقتضیات ویژه قرن نوزدهم روسیه می زیستند. و از آن میان می توان کتاب براداران کارامازوف را یکی از برجسته ترین این آثار خواند، داستان زندگی مردی به نام فیودور پاولوویچ »که عشق و اخلاق نتوانسته او را به سر منزل مقصود برساند و سراسرغرق  در پی پول و شراب و رقص و بد مستی و در نهایت جان بر سر رزایل اخلاقی خویش می نهد.

 کارامازوف: گوش کنید پسرهای من . با تو هستم ایوان. و تو الکسی . افسوس می خورم که در رگ های شما خون کارامازوف جریان ندارد . هر دو جوان و برازنده اید ، اما از دهان شما بوی شیر می آید.

 کارامازوف انسانی است که به هیچ اصول اخلاقی پایبند نیست  و  این نکته آسیب های بسیاری به فرزندانش وارد آورده است او حتی پسری نامشروع دارد بنام اسمردایاکف» دارد که در نهایت پدر را می کشد و خود را به دار می آویزد .

 در تمام داستان براداران کارامازوف اندوه جانفرسا و درد آلودی موج می زند دردی که شاید بتوان گفت در دل خود نویسنده وجود داشته است و او با استادی حیرت آوری آن را بهخواننده اثرش منتقل می کند و در اینجاست که می توان گفت در این مرحله داستایوسکی تنها یک نویسنده نیست بلکه روانکاو چیره دستی است که به ژرفای روان خواننده فرو می رود و او را در حیطه اختیاراتش قرار می دهد .

 داستایوسکی در کتاب یک واقعیت دیگر را هم می خواسته بیان کند او می خواسته بگوید روسیه دوران تزاری در عصری که خود او می زیسته است از یک طرف زرق و برق تمدن مغرب زمین را به طور ظاهری اقتباس کرده است اما کارامازوف تابلویی روشن و زنده از روسیه قرن نوزدهم را به نمایش می گذارد و مبالغه نیست اگر بگویم که کتاب براردان کارامازوف کی از عالی ترین داستان های تما قرون و عصار است.

 پیام راستین و آخرین این نویسنده بزرگ در این کتاب که آخرین کتاب  بزرگ اوبوده است این است که در این جهن می تون خوشبخت زیست اما تنها شرطش این است که صلح و آشتی و آرامش درون را حفظ کرد و این آرزو هرگز برآورده نمی شود مگر اینکه فروغ ایمان بر دل و روان آدمی تابیده شود.

در پایان باید گفت: حیرت آور نیست که اگر گفته شود که داستایوسکی نه تنها بر نسل های نویسندگان روسیه اثر گذاشت بلکه داستانسراین دیگر کشورهای اروپایی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد . و امروز نیز آثارش به بسیاری از ازبان های زنده دنیا ترجمه شده اند .

 عمر او بیش از شصت سال نبودوگرنه انتظار می رفت که آثار پر ارج دیگر بر گجینه ادبیات روسیه بیفزاید.

این رمان در ایران با ترجمهٔ افراد مختلف و توسط ناشران گوناگون از سال ۱۳۳۵ تا کنون به زبان فارسی منتشر شده‌است.

http://shabestan.ir/detail/News/798835

 

اندر حکایت روز مرگی

به زبانی دیگر می اندیشم

 داستایوفسکی نویسنده ای که روح انسانی را در آثارش نمایش می دهد

روسیه ,های ,نویسنده ,کارامازوف ,توان ,ادبیات ,که در ,است که ,را به ,می توان ,را می

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها